لــعل سـلـسـبیــل
*اولش قالب داشت، کسی جدیاش نگرفت، بهش توجه نکرد، همین طور سرجایش ماند و ماند. *هستی اما در امتداد، مثل یک گالن نفت جاری، روی آب رودخانه که جلوی نفس کشیدنش را گرفته! *این قدر نگو دو روز دنیا ارزش این حرف ها را ندارد، این ها که کم شده عمر من است! // برای آدم های متفاوت این روزهای دنیایم!
مثل یک بستنی آب شد، از شکل افتاد، حالا رد نوچ مانند اش را کمتر کسی می تواند تحمل کند!
هستی اما هستی ات به یک شعله کوچک کبریت بند است!
نوشته شده در یکشنبه 91/8/21ساعت
8:47 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |
Design By : LoxTheme.com |